جمعه 7 ارديبهشت 1403, Friday 26 April 2024, مصادف با 17 شوال 1445
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 6372
منتشر شده در سه شنبه, 24 ارديبهشت 1398 06:05
تعداد دیدگاه: 0
سایه-سرخ-مرگ

کشتار قریب به دو میلیون نفر در طول کمتر از چهار سال عددی بزرگ است که تاریخ از آن حیرت می‌کند. عددی که بزرگترین خون‌ریزهای جهان هم در برابر آن حتما متحیر می‌شوند و زانو می‌زنند. این نسل‌کشی گسترده در حالی صورت گرفته که «خِمِرهای سرخ» می‌خواستند «تاریخ صفر» را پایه بگذارند. کار اجباری و نظم سازمان...

کامبوجی‌هایی که به مرور تصفیه شدند و فقط کسانی ماندند که برای «برنج» تلاش می‌کردند. کپه‌های جنازه زیر خاک و گورهای دسته جمعی و مرگ با تیشه همه تصاویری است که از روزهای وحشت بزرگ در کامبوج باقی مانده است. هرکس سواد داشته باشد، موسیقی بداند، دستانش زحمت نکشیده باشند، پوست صورتش به طبقه اشراف شباهت داشته باشد و آفتاب‌سوخته نباشد (قهوه‌ای نباشد) محکوم به مرگ است تا در روزهای پس از تاریخ صفر زندگی اشتراکی برای باقی جامعه تجربه مثبتی رقم بخورد.

کتاب «هرگز نیفت» که نشر آرادمان آن را منتشر کرده روایتی است از این ماجرا! ماجرای کودتا علیه پادشاهی سینگهام در کامبوج و تسلط خمرهای سرخ بر مردم. روزهای کار بی‌وقفه در مزارع برنج و کشتار!

کتابی که روایتی اول شخص آن را شکل داده و راوی خود یکی از کسانی است که توانسته از چنگال سیاه مرگِ خمرهای سرخ تحت رهبری «پل پوت» زنده بماند و راوی روزهایی باشد که سینما می‌رفته و زندگی برایش رنگ داشته تا روزهایی که جز لباس‌های یک‌شکل سیاه‌رنگ و موسیقی تشکیلاتی چیز دیگری وجود نداشته است.

این کتاب حاصل گفت‌وگوی پاتریشیا مک‌کورمیک، خبرنگار آمریکایی با شخصیت راوی (آرِن) است. او حتی برای اینکه شرایط را بتواند در کتابش منعکس کند در کامبوج زندگی کرده و روایتی که شکل داده اثرگذار و مایه همذات‌پنداری خواننده با کتاب است.

لحن محاوره این کتاب سبب می‌شود خواننده بیشتر خود را با کتاب و راوی آن نزدیک ببیند و حس نزدیکی به راوی را القا کند زیرا خواننده خود را به واسطه لحن شنونده بی‌واسطه روایت شخصیت اصلی می‌بیند.

مرگبارترین اتفاقی که می‌شود سراغ گرفت در این کتاب در برابر دیدگان خواننده این کتاب نمایش داده می‌شود. کشتار ۲۵ درصد از جمعیت یک کشور در یک تصفیه شبه‌انقلابی و رها کردن آنها در گودال‌های مرگ تصویری هولناک است که در «هرگز نیفت» به چشم می‌آید.

تصویرسازی و توصیف جزئیات در این کتاب به قدری با دقت صورت گرفته که خواننده حس می‌کند که خود در صحنه حضور دارد. هرچند در بخش‌هایی به قدری عمق فاجعه زیاد است که باور کردن آنها دشوار است، ولی اگر اندکی تامل کنیم، می‌بینیم که باور کردن آنها نه‌تنها دشوار نیست؛ بلکه راوی از پس توصیف جزئیات یک حادثه برنیامده است.

راوی کتاب (سمت راست) و نویسنده کتاب

شخصیت راوی (آرن) در بخشی وارد گروه موسیقی می‌شود تا سرودهای انگیزه‌بخش برای اهداف تشکیلات بنوازد. هنری که به مروری تبدیل به ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر جنایت‌های خمرها شده و قرار است به واسطه آن صدای ضرباتی که تیشه بر جمجمه افراد وارد می‌آورد را خفه کند. در واقع این کتاب که در ژانر مستندنگاری است انعکاس دهنده صدای ضربات دیکتاتوری شبه‌انقلابی بر پیکره بشریت است.

«هرگز نیفت» از آن حیث که اثری است مستند، زمینه همراهی خواننده را زودتر فراهم می‌کند و روند توضیح اتفاقات به شکلی است که خواننده پابه‌پای راوی در دل حادثه وارد می‌شود. روایتی از جنگل‌های انبوه کامبوج و آب و هوای طاقت‌فرسایی که برای افراد بزرگسال خارج از توان‌شان است چه رسد برای کودکان و دختران کم سال!

کودکانی که اسلحه دست گرفتند و تبدیل به تله‌ای برای شکار ویتنامی‌ها شدند. کودکانی که مسیرهای طولانی در جنگل راهپیمایی کردند تا بتوانند جیره غذایی خود را دریافت کنند. این‌ها تصاویری است که این کلمات توانایی توصیف آنها را ندارد و کتاب بهترین راوی برای نشان دادن عمق فاجعه است. به نظر می‌رسد که زیاده‌خواهی عاملی است که چنین صفحاتی را در دفتر تاریخ ثبت می‌کند.

این کتاب از آن دست کتاب‌هایی است که نشان می‌دهد مهم نیست آرمان و هدفی که در سر دارید چیست؛ مهم این است که از چه مسیری برای رسیدن به آن اقدام می‌کنید که اگر این مسیر از روی خون انسان‌ها بگذرد آرمان‌تان زیر سوال خواهد رفت.

انتهای پیام/

نوشتن دیدگاه