شنبه 8 ارديبهشت 1403, Saturday 27 April 2024, مصادف با 18 شوال 1445
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 2135
منتشر شده در سه شنبه, 20 مرداد 1394 02:15
تعداد دیدگاه: 0
مژده ای دل که مسیحا نفسان می آیند؛

ساعت به وقت عقربه های عاشقی طلوع حس عجیب غربت را نشان می داد و تیغه های بی رحم آفتاب ، هرچند به پاس حضور میهمانان تازه وارد شهر، از نفس افتاده و در برابر حضور مردم بی رمق شده بود، اما همچنان شراره های بعد از ظهریک روز مردادی را به رخ شهروندان می کشید. اما گرمی هوا هم نتوانست سد راه مردمی شود که...


ساعت به وقت عقربه های عاشقی طلوع حس عجیب غربت را نشان می داد و تیغه های بی رحم آفتاب ، هرچند به پاس حضور میهمانان تازه وارد شهر، از نفس افتاده و در برابر حضور مردم بی رمق شده بود، اما همچنان شراره های بعد از ظهریک روز مردادی را به رخ شهروندان می کشید.
اما گرمی هوا هم نتوانست سد راه مردمی شود که آستین اراده را تا آرنج عشق و بصیرت بالا زده بودند تا حماسه ای نو بیافرینند از جنس روزهای با شکوه وداع....
آمدن مردم این بار هم از جنس حضور در روزهایی بود که ایران اسلامی به آن ها نیاز داشت، از جنس حضور در روز با شکوه 25 آبان 61....
اعلامیه ها موعود را ساعت 17 عصر روز سه شنبه و میعادرا میدان امام عارفان و عاشقان اعلام کرده بود، اما مردم شهر نیلگون شهادت و ایثار عجول تر از آن بودند که به ساعت وفادار بمانند و می خواستند هرچه زودتر زنگار دل به عطر نوجوانان معطر به عطر عاشقی بزدایند،لذا از حدود ساعت 16 در میعادگاه وداع حضور یافتند.
مسیر تشییع از پیش مشخص شده بود و هیئات مذهبی هم قدم به قدم در طول مسیر طاق نصرت بسته بودند تا نوداماد های عاشق را به حجله سرخ عاشقی بدرقه کنند.
قاری قرآن چند آیه ای از کلام الله مجید تلاوت کرد و رزم نوازان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرود جمهوری اسلامی ایران نواختند تا ایران و ایرانی به پاس دلیری یونسیانِ دست بسته ،دست بر سینه نوای "شهیدان پیچیده در گوش زمان فریادتان، پاینده مانی و جاودان" را زمزمه کند ....
زیر پرچم سرخ حسینی حرم اباعبدالله(ع) که پیشتاز کاروان عاشقان بود،نوای مداحی مداحان و دست هایی که زیر تیغ آفتاب بر سینه های داغدار مردمی می نشست که عشقشان به حسین(ع) زبانزد است و ارادتشان به اهلبیت(ع) همه گیر ، شور و حالی به میدان تاریخی امام خمینی(ره) داده بود.
سربازان خمینی و زائران حسینی که روزگاری با قد افراشته به عشق رهبری حضرت روح الله رهسپار دیار شورانگیز جبهه ها شده بودند، حالا به صف و منظم در جعبه های چوبی دراز کشیده و بر کف تریلرهای مزین شده به گل و پرچم هایی با نام ابوالفضل(ع)،اباعبدالله(ع)،فاطمه الزهرا(س) و... راهی دیاری شدند که بیش از سی سال است انتظارشان را می کشد.

 

shohadagh2 3

 

  • یاران خرازی و ردانی پور آمدند...

با به حرکت درآمدن کاروان شهدا از خیابان حافظ، حافظان غیرتمند وطن با لبخند شکوه شهادت ،بزرگوارانه از میهمانانشان میزبانی می کردند و آغوش مهربانی را بر روی شهر فسون زده عشق و ایثار گشوده بودند.
اصفهان یکپارچه اشک بود و آه و شور، درمسیر، مردم برای یونسیانِ بازگشته به شهر اسفند دود می کردند و بر تابوت هایشان گلاب می پاشیدند تا عطر محمدی (ص) شامه نواز عاشقانی باشد که رخساره به غربت فرزند خیس کرده اند.
فضا پر بود از عشق و ارادت به کاروان شهدا
سه تریلر و تابوت های مزین به پرچم سه رنگ ایران اسلامی با نشان متبرک به نام الله از یک سو، جعبه شیشه ای روی یکی از تریلر ها هم از یک سو دلربایی می کرد.
جعبه ای شیشه ای در انتهای یکی از تریلر ها که حاوی بسته ای پارچه ای به رنگ سفید به قواره قد یک انسان،کمی کوچکتربود، با سربند "یا زهرا" که بالای آن بسته شده بود و درونش پر بود از پنبه و استخوان.
استخوان جوان رشید و گمنام و بیست و یک ساله ای که استوار قامت رفت و سی سال بعد با دستانی بسته و تنی زنده به گور شده بازگشت...
جعبه شیشه ای به مسافر سبکبالش درهیاهوی بارش تیغ آفتاب از آسمان به زمین، می نازید و چشم و دل هر رهگذری را جلا می داد.
شاید او فرزند یکی از همین پیرزنان و پیرمردانی بود که قاب عکس جوانی را در دست گرفته و رو به تابوت شهدا اشک ریزان ، می گفتند "ترا به مادر سادات قسمتان می دهیم حالا دیگر نشانی از پسرمان به ما بدهید تا ما هم از چشم انتظاری به درآییم."

shohadagh1

 

  • کاش دوسال زودتر می آمدید...

مردان و زنان سالخورده کم نبودند در بین تشییع کنندگان که عصا زنان، با قد خمیده و یا حتی نشسته بر روی صندلی چرخدار، آمده بودند با عکسی از پسرشان تا هم سراغ یوسفشان را از یونسیان بگیرند و هم زنگار دل بزدایند به چند قدمی همراهی جنازه تازه به وطن بازگشته دوستان فرزند مفقود الاثرشان.
هرچه سرشک غم از زلال نمناک مستقبلین بیشتر می بارید، خورشید شرمگین تر می شد و بارش فزاینده آفتاب رو به کاستی می نهاد، اما گرمی وجود شهدا، گرمی هوا را از یاد برده بود، هرچند آتش نشانان به مدد شیرهای آب پاش به یاری مردمی آمده بودند که خود یاری گر دل تفدیده مادران و پدران شهدا بودند.
کاروان شهدا جاری بر سیل خروشان جمعیت در خیابان احمد آباد به مسیر خود ادامه می داد ، مداحان مداحی می کردند و مردم بر سر و سینه می کوبیدند و "حسین" "حسین" گویان ، عزیزانشان را تا حفره های نور همراهی می کردند.
مادر یکی از همین شهدا نیز همراه کاروان بود، پیرزنی تقریبا 80 ساله، خمیده و گلچهره مهربان مادری به غم روزگار خراشیده...
وی در گفت و گو با خبرنگار ما گفت "سی سال است لحظه لحظه زندگی ام بی تابی و انتظار شده، ایکاش دسته گلم را دوسال زودتر می آوردند تا پدرش هم منتظر از دنیا نمی رفت."
"ایکاش همسرم هم استخوان های فرزندش را در آغوش می گرفت تا از غم نبودن تنها پسر برنا و برومندش دق نمی کرد و تن به خاک نمی سپرد."
نوای عاشقی حسین حسین(ع) مداحان که از بلندگوهای سیار خودرو ها پخش می شد، با نوای همهمه مردم گره خورده بود و دست ها به نشانه کوبیدن بر سر و صورت در آسمان چرخی می زد و بر هدف می نشست.
دلسوخته ای می گفت"مادر شهیدی را می شناسم که فرزندش مفقود الاثر است، او حدود 30 سال است که هرشب بخشی از شامش را نگه می دارد ،مبادا فرزندش شبانه بازگردد و گرسنه باشد."
وی ادامه داد"هرشب برای پسرش رختخواب پهن می کند که اگر شبانه خسته به خانه آمد، زود استراحت کند و هر روز صبح با اشک رختخواب را جمع می کند."

shohadagh2 2


پدر شهیدی هم آمده بود تا اگر پسرش هنوز به وطن بازنگشته است، با دوستان پسرش خوش وبش کند و آنان را در آغوش بگیرد به یاد جگر گوشه اش.
پیر و فرتوت شده بود، به اندازه تمام این سال ها که انتظار کشیده بود شاید هم بیشتر ، چین و چروک در صورتش افتاده و قدش خمیده بود.
به زور دل جمعیت را شکافت و خود را به تریلر دوم کاروان شهدا رساند، کمی با آن ها هم قدم شد، ناگهان بغضش ترکید و شروع به درد دل کرد.
رو به شهدا از پهنای صورتش اشک می ریخت و می گفت"دیشب خواب فرزندم را دیدم که می گفت فرشتگانی که فردا در شهر زمینی ها بال می گسترانند، از بهترین دوستانم هستند."
می گریید و زمزمه می کرد "آمده ام تا بوی یوسفم را از تن یونس استشمام کنم ."
پیرمرد پا به پای تریلر آمد تا نفسش گرفت، در خیل جمعیت ماند و به گوشه ای رفت و روی جدولی نشست و با چشم کاروان دوستان یوسفش را بدرقه کرد.
آری،ددوشنبه نوزدهم مرداد ماه سال 94 ،اصفهان کربلایی شده بود و زینبیان برای همراهی برادرانشان پا در رکاب قافله عشق انداخته بودند.
قطره قطره اشک زنان و دخترانی که تریلر کاروان شهدا را همراهی می کردند، مروارید غلطاتی بود که سند جاویدان حضورشان را نزد جبروتیان امضا می کرد.

  • اصفهان سراسر اشک بود و آه و ماتم

کاروان عاشقی وقتی به انتهای خیابان احمد آباد رسید، با شبرنگ روی شیشه یکی از مغازه ها نوشته بود "لوازم خانگی نقد و اقساط" و انسان را یاد آن هایی می انداخت که جانشان را قسطی به بهشت نقد خداوند فروختند و با خدا معامله کردند.
آن هایی که پایشان را در فکه ، طلائیه ، شلمچه ، مجنون و ..نفسشان را در دوکوهه،ام الرصاص، دهلاویه و ... جا گذاشتند و صندلی نشین شدند هم آمده بودند.با صندلی چرخداری که سال هاست با آن انس گرفته اند.
همه آمده بودند تا 25 آبانی دوباره رقم بزنند، آمده بودند تا 11 شهید غواص کربلای 4 و 27 شهید گمنام ، در نهایت خوشنامی آسوده در نهانخانه دل "عندربهم یرزقون" شوند.
اصفهان شور بود و شعور، هلهله بود و اشک و در این میان،آنچه بر مظلومیت غواصان گردان یونس(ع) غم افزایی می کرد اخباری بود که از نحوه شهادت این عزیزان مخابره شده بود.
ایکاش مادر سالخورده ای که سرشک غم امانش را بریده بود، هرگز نمی فهمید فرزندش را با دستان بسته از آب سرد اروند بیرون کشیده و در گور دسته جمعی زنده به گور کرده اند.
ایکاش نمی فهمید سیم های مفتول آنچنان به عمق پوست جگر گوشه هایشان نشسته که با گذشت سال ها ، هنوز هم سیم از استخوان دستان بسته آنان گشودن مشکل است.
ایکاش پدران و مادران شهدا هرگز نمی فهمیدند تا دم آخر که فرزندانشان در گورهای دسته جمعی قرار گرفتند، ذکرشان یا حسین(ع) و یا اباالفضل(ع) بود.
آری یونسیان آمدند و شهر را لرزاندند و رفتند تا لرزش پایه های دنیا طلبی خش بر رخساره لذت های دنیوی بکشد و زمینه عزت های اخروی فراهم گردد.

shohadagh2 4

 

  • مردم مسئولان را حیرت زده کردند

با گردش تریلر ها به سمت خیابان بزرگمهر در میدان احمد آباد، تازه دوربین های تصویر برداری توانستند شاخه شاخه های درختان را که پیش پای کاروان شهدا سر تعظیم فرود آورده، کنار بزنند و خروش دریای خروشان ملتی منتظر را ببینند.
جمعیت فوج فوج از خیابان های اطراف به قافله تشییع کنندگان می پیوست و دریای استقبال لحظه به لحظه طوفانی تر می شد.
سردار مجتبی فداء ، جانشین فرمانده سپاه صاحب الزمان(عج) استان اصفهان که پیشا پیش کاروان با پای پیاده حرکت می کرد در گفت و گو با خبرنگار ما گفت: مردم امروز هم سنگ تمام گذاشته و فرزندان غریبشان را تنها نگذاشتند.
وی اظهار کرد: مطمئنا روز 19 مرداد1394 نیز مانند 25 آبانماه سال 1361 که مردم اصفهان حدود 350 شهید را در یک روز تشییع کردند، یک روز به یاد ماندنی و فراموش نشدنی در تقویم اصفهان خواهد بود.
فداء تصریح کرد:پیش بینی می کردیم مردم حضوری خیره کننده داشته باشند،اما هیچ کس تصور نمی کرد این تعداد از مردم با این شور و هیجان به استقبال شهدا بیایند .
سردار عبدالرضا آقاخانی ، فرمانده انتظامی استان اصفهان نیز با اشاره به این که مردم در تمام صحنه های انقلاب مسئولان را تنها نمی گذارند، گفت: حضور چندین صد هزارنفری مردم اصفهان در این مراسم باشکوه خیره کننده و دور از انتظار بود.
وی اظهار کرد: همیشه اعتماد به مردم نتیجه مثبت داده و مردم ایران اسلامی مردمی مقید، با ایمان و استوار در برابر حرکات ضالمانه مستکبران هستند که این بزرگترین سرمایه اجتماعی یک کشور است.
آقاخانی خاطرنشان کرد:حضور خیره کننده مردم در استقبال از شهدا پیامی پر مفهوم به مسئولان داشت و آن هم این که با جدیت ،همدلی و همزبانی در راستای استکبار ستیزی گام بردارند.
اما این استقبال چشمگیر مردم از کاروان شهدای غواص ،پیام امام جمعه اصفهان را که در این تشییع حضور یافته بود نیز به دنبال داشت، به طوری که آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد، نماینده ولی فقیه در استان وامام جمعه اصفهان در پیامی خطاب به مردم شهید پرور اصفهان گفت: این حضور نشان از بصیرت بالا و ولایتمداری مردمی دارد که همواره پشتیبان نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه بوده اند،لذا بدینوسیله از مردمی که در گرمای بعداز ظهر روز 19 مرداد ماه برای تشییع طولانی شهدا شکوه آفریدند صمیمانه تشکر کرده و ضمن توصیه به ادامه راه این عزیزان، بهترین ها را برای آنان آرزومندم.
بنا بر این گزارش ، مردم ماتم زده اصفهان کاروان شهدا را تا گلستان همیشه معطر به بوی عطر عاشقی بدرقه و با انتقال تابوت ها به خیمه حسینی، در کنار تابوت یونسیان بیتوته کرده و تا پاسی از شب به عزداری پرداختند.
همچنین به دنبال اعلامیه ای که از سوی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی صادر گردید، قرار است تعداد 11 شهید شناسایی شده گردان یونس(ع) و دو شهید مدافع حرم ساعت 9و 30 دقیقه صبح روز سه شنبه20مرداد ماه از میدان فیض اصفهان به سمت گلستان شهدا تشییع و خاکسپاری شوند.

-------------------

گزارش از رضا صالحی پژوه
-------------------

دیدگاه‌ها  
  0
فوق العاده بود،ممنون بابت قلم عالیتون.
خیلی لذت بردم
خیلی ی ی ی ی ی ی ی ی
شهدا اجر این قلم را خواهند داد.
نوشتن دیدگاه