به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مشهورترین سرودهها مهدی اخوانثالث، شعر «زمستان»...
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مشهورترین سرودهها مهدی اخوانثالث، شعر «زمستان» است. این شعر از نظر قالب، شعری کاملا نیمایی است. همه مصراع ها از لحاظ زنجیره هجاها از جایی یکسان شروع شدهاند و این، قانونی در قالب نیمایی است.
این شعر در عرصه موسیقی هم مورد توجه هنرمندانِ بزرگی قرار گرفته است. یکی از مهمترین اجراهای این شعر مربوط به اثری با همین عنوانِ «زمستان» و آهنگسازیِ محمدرضا درویشی است. درویشی این آلبوم را در سال 1369 به شکل ارکسترال آهنگسازی کرده و شهرام ناظری هم آواز آن را خوانده است.
در کارنامهی محمدرضا درویشی تجربههای ارکسترال بسیاری وجود دارد. برخی از تصنیفهایی که آهنگشان از پرویز مشکاتیان بوده را درویشی برای ارکستر تنظیم کرده و تقریبا همه آنها از آثار ماندگار موسیقی ایران شدهاند.در ادامه بخشی از آلبوم «زمستان» به آهنگسازی محمدرضا درویشی و آوازِ شهرام ناظری را میشنوید:
چهرهی مهدی اخوانثالث - 1307 - 1369
زمستان به روایت خلاقیتهای حسین علیزاده
سال 1379 آلبومی با عنوان «زمستان است» براساس شعر «زمستان» سرودهی مهدی اخوانثالث شکل گرفت. این آلبوم از آن رو اهمیت بسیاری دارد که حاصل همکاری چهار تن از چهرههای تاثیرگذار موسیقی ایران است. آلبوم «زمستان است» حاصل همکاری حسین علیزاده، محمدرضا شجریان، کیهان کلهر و همایون شجریان است.
این آلبوم، در مقام داد و بیداد اجرا شده که از طرحها و ابداعات حسین علیزاده است. در ابتدای آلبوم، رنگ اصول در داد و بیداد نواخته میشود و سپس آواز بر شعر زمستان مهدی اخوان ثالث آغاز میشود که تا پایان برنامه ادامه مییابد و ضربیهایی در لابلای آواز به صورت بداهه نواخته میشود.
نگاهی به شعر زمستان
شعر «زمستان» از نظر وزن با زنجیره «مفاعیلن»ها بنا شده است و این یکی از وزنهای مطلوب و دلخواه اخوان است. همه مصراعها از لحاظ زنجیره هجاها از جایی یکسان شروع شدهاند و این، قانونی است در قالب نیمایی. این شعر از لحاظ قافیه آرایی یک ردیف و قافیه کلّی دارد که در پایان بندها تکرار میشود و تعدادی قافیه درونی مثل «تاریک / نزدیک»، «آی / در بگشای»، «رنجور / ناجور»، «کوتاه / آه» و امثال اینها.
در عبارتهای «دیدار یاران»، «پیر پیرهن چرکین»، «تگرگی نیست، مرگی نیست»، «سیلی سرد زمستان» و «بفروز، شب با روز» نوعی تکرار حروف دیده میشود که گاه در اول کلمات و گاه در آخر آنها است ، همچنین تضاد و مراعات نظیر در کلمات «دور» و «نزدیک»، «مسیحا» و «ترسا»، «جوانمرد» و «ناجوانمردانه»، «روم» و «زنگ»، «سال» و «ماه»، «مرده» و «زنده»، «شب و روز» وجود دارد.
برجستگی مهم دیگر شعر «زمستان»، در زبان آن است. ما اخوان را به باستان گرایی زبانیاش میشناسیم، اما زبان این شعر از یک سو برخوردار از ویژگیهای زبان کهن نظم و نثر فارسی است و از سویی دیگر، از زبان محاوره امروز بهره دارد. مثلاً در همین شعر زمستان، از سویی عبارتهایی با بافت کهن، همچون «سر برنیارد کرد» و «دست محبت سوی کس یازی» و «من امشب آمدستم» دیده میشود و از سویی نیز عبارتهایی بسیار محاورهای همچون «دمت گرم» و «تیپا خورده» و «میهمان سال و ماه». جمع میان این دو خاصیتِ به ظاهر متضاد، کار آسانی نیست و تسلط بسیاری بر هر دو نوع زبان میطلبد.
زمستان به روایت موسیقی - گفتار
یکی دیگر از آثاری که براساس شعر «زمستان» تولید شده، موسیقی - گفتاری است که با صدای مهرداد محمدپور تهیه شده و با موسیقیِ زبیگنیو پرایزنر همراه شده است.
این اجرا در قالب پروژهی «پرواز خیال» شکل گرفته که مجموعهای از آثارِ صوتی است که با هدفِ مروری بر سرودههای شعرای معاصر ایران و جهان تهیه و ضبط شده است. در این مجموعه برخی از سرودههای مهم ادبیات ایران و جهان انتخاب و با همراهی موسیقی خوانده شدهاند.
در ادامه میتوانید «زمستان» را به روایت موسیقی - گفتار و با اجرای مهرداد محمدپور بشنوید:
مهرداد محمدپور
زمستان
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفتسرها در گریبان استکسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران رانگه جز پیش پا را دید، نتواندکه ره تاریک و لغزان استوگر دست محبت سوی کس یازیبه اکراه آورد دست از بغل بیرونکه سرما سخت سوزان استنفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریکچو دیوار ایستد در پیش چشمانتنفس کاین است، پس دیگر چه داری چشمز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکینهوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...دمت گرم و سرت خوش بادسلامم را تو پاسخ گوی، در بگشایمنم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموممنم من، سنگ تیپاخورده رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ناجورنه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگمبیا بگشای در، بگشای، دلتنگمحریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزدتگرگی نیست، مرگی نیستصدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان استمن امشب آمدستم وام بگذارمحسابت را کنار جام بگذارمچه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد .فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیستحریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان استو قندیل سپهرِ تنگ میدان، مرده یا زندهبه تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان استحریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان استسلامت را نمیخواهند پاسخ گفتهوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهاننفسها ابر، دلها خسته و غمگیندرختان اسکلتهای بلور آجینزمین دلمرده، سقف آسمان کوتاهغبار آلوده مهر و ماهزمستان است
انتهای پیام/