کد خبر: 6795
منتشر شده در چهارشنبه, 15 خرداد 1398 13:27
تعداد دیدگاه: 0
معمای هزینه‌سازی سریالی درسیما
معمای-هزینه‌سازی-سریالی-درسیما-«از-یادهارفته»-را-نباید-از-یاد-برد

فرآیند تولید و پخش مجموعه تلویزیونی «از یادها رفته» به جهت ضعف مفرط در ساختار و محتوا و بی‌نظمی در پخش، یکی از موارد نادر در حوزه سریال‌های مناسبتی در سال‌های اخیر را رقم زد.

این اولین بار نیست که در رثای به حراج گذاشتن «اعتبار رسانه ملی» می‌نویسیم و هشدار می‌دهیم. صداوسیما با وجود تلاش‌های دغدغه‌مندان خورد و کلانی که طی چهار دهه گذشته در مقام سیاست‌گذار، مدیر و یا برنامه‌ساز، ذره‌ذره بر کیسه اعتبار این رسمی‌ترین رسانه جمهوری اسلامی ایران افزوده‌اند، هر از گاه با خبط و خطاهایی از جنس «انتحار» مواجه می‌شود که بخش بزرگی از این اعتبار را یکجا به باد می‌دهد!

کنداکتور ویژه ماه رمضان و مهم‌تر از آن سریال‌های ویژه این ماه در طول دهه‌های گذشته همواره یکی از مهمترین ظرفیت‌ها جهت جذب مخاطب حداکثری برای رسانه ملی بوده است. گواه این ادعا هم سهم پررنگ تولیدات این ماه در خاطرات جمعی مخاطبان تلویزیون در دهه‌های مختلف است. با وجود این اهمیت اما به نظر می‌رسد بخشی از برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران تولید مجموعه‌های نمایشی ویژه رمضان ۹۸ نه فقط بهره‌ای از این فرصت طلایی نبرده‌اند که آن را به دکان تازه‌ای برای حراج «اعتبار» رسانه ملی تبدیل کرده‌اند!

اشاره به کلیات در مقدمه لازم بود تا بتوانیم با صراحت بیشتری سراغ مصداق برویم. اما پیش از اشاره به مواردی که برمبنای آن‌ها معتقدیم سریال «از یادها رفته» یکی از سنگین‌ترین اشتباهات محاسباتی سیما در تولید یک مجموعه نمایشی مناسبتی بوده و تولید و پخش آن لطمه‌ای جدی بر «اعتبار» این رسانه وارد آورده است، باید این نکته را یادآور شویم که این نقد ناظر به محصولی است که تا به اینجا نزدیک به ۲۳ قسمت آن روی آنتن رفته و بنا نیست کارنامه مجموعه عوامل دخیل در فرآیند تولید و پخش این سریال را به صورت مجزا و فردی قضاوت و داوری کنیم؛ از تهیه‌کننده، کارگردان، بازیگران و دیگر عوامل تولید گرفته تا مدیرانی که در چرخه سیاست‌گذاری آن‌ها این پروژه به سرانجام رسیده، قطعاً هر یک کارنامه‌ای دارند که می‌توان برای تک‌تک آن‌ها اوج و فرودهایی را رصد کرد اما نمی‌توان کتمان کرد که در همکاری مشترک اخیرشان، همگی یک فرود و حتی سقوط جمعی را تجربه کرده‌اند. اما چرا چنین نظری داریم؟

ایده و داستان؛ از ادعای «کلاه پهلوی» تا ادای «شهرزاد»!

اگر مروری بر پیش‌خبرهای مرتبط با تولید سریال «از یادها رفته» داشته باشید، متوجه این نکته خواهید شد که فصل مشترک توضیح محتوایی این مجموعه به نقل از عوامل تولید، اشاره به ماجرای «کشف حجاب» و نیز روایت بخشی از تحولات تاریخی در قالب یک داستان عاشقانه بوده است.

هرچند زنده‌یاد ضیاءالدین دری پیش از این مجموعه «کلاه پهلوی» را با تمرکز بر تحولات تاریخی پیرامون مسئله حجاب در دوران پهلوی اول به تصویر درآورده بود و اتفاقاً با استقبال مخاطب نیز مواجه شده بود اما «از یادها رفته» نه در بطن روایت و نه حتی به‌صورتی ویترینی هیچ نسبتی با مسئله تاریخی «کشف حجاب» نداشت و تنها به‌صورت کاریکاتوری در قسمت‌های ابتدایی چند نما از فرار زنان محجبه را به تصویر درآورد که هیچ نسبت دراماتیکی هم با روند داستان نداشت و گویی برای خالی نبودن عریضه در فیلمنامه گنجانده شده بود!

جالب‌تر و تلخ‌تر اینکه اگر بپذیریم که «از یادها رفته» صرفاً داستانی عاشقانه را روایت می‌کند که نه نسبتی با روایت تاریخی «کلاه پهلوی» دارد و نه اصراری برای مشابهت با روایت عاشقانه «شهرزاد»، با مشکلی اساسی‌تر مواجه می‌شویم و آن روایت آشفته و چندپاره داستان است جدای از این ادعای بر زمین مانده اما وجه دراماتیک داستان و ساختار «از یادها رفته» هم در همان هفته ابتدایی پخش، بسیاری از مخاطبان را به این جمع‌بندی رساند که گویی تلویزیون تلاش داشته با رونویسی از فرمول پیش‌تر آزموده و جواب داده سریال «شهرزاد» در شبکه نمایش خانگی، توفیقی را روی آنتن برای خود دست و پا کند. در این میان هم هرچه عوامل اصلی از تهیه‌کننده تا نویسندگان تلاش کردند که این شباهت را به «منطق مشابه همه داستان‌های دراماتیک» و یا «ماجرای مشترک همه عاشقان» تقلیل دهند، راهگشا نشد که نشد!

جالب‌تر و تلخ‌تر اینکه اگر از این دو ایراد محرز چشم‌پوشی کنیم و بپذیریم که «از یادها رفته» صرفاً داستانی عاشقانه را روایت می‌کند که نه نسبتی با روایت تاریخی «کلاه پهلوی» دارد و نه اصراری برای مشابهت با روایت عاشقانه «شهرزاد»، با مشکلی اساسی‌تر مواجه می‌شویم و آن روایت آشفته و چندپاره همین «داستان» است. روایتی که به‌طرزی عجیب در این قسمت‌های متأخر از سر بی‌منطق بودن چنان ظرفیت بسط و گسترش پیدا کرده که اگر ناگهان با ایده‌ای تخیلی مانند ظاهر شدن ماشین زمان در روند داستان هم مواجه شویم، گویی نباید تعجب کنیم!

همین فضای داستانی غیرمنسجم هم باعث بلاتکلیف بودن کاراکترهایی مانند خسرو با بازی حسین یاری شده است که بدون هیچ مقدمه و موخره منطقی در روند روایت گاه تا مرز یک «جانی»، خشن می‌شود و گاه در ردای یک «جانان» معصوم!

این بلاتکلیفی در شخصیت‌پردازی، بیشترین نمود را در کاراکتر اصلی روایت یعنی مهربانو با بازی هلیا امامی دارد که در ابتدا دختری متجدد، تحصیل‌کرده در خارج و خبرنگاری جسور معرفی می‌شود اما در ادامه تبدیل به معشوقه‌ای «لوس» و بلاتکلیف در همه ابعاد زندگی می‌شود که حتی نمی‌تواند درباره بدیهی‌ترین روابط خود و اطرافیانش تصمیم‌گیری کند!

دیگر بهتر است از ضعف مفرط دیالوگ‌نویسی در فیلمنامه و مهمتر از آن وجوه زرد داستان و کشمکش‌های پیش پا افتاده دو عاشق بر سر یک معشوق که حتی برخی مخاطبان را به یاد سریال‌های ترکیه‌ای سال‌های نه چندان دور انداخت، بگذریم!

جالب اینکه راویان «از یادها رفته» به قاعده نانوشته اما مرسوم چند سال اخیر طیفی از سریال‌سازان تلاش کرده‌اند این نقاط ضعف و خلاءهای دراماتیک را با نمایش عریان خشونت جبران کنند و بار تحمل این کج‌سلیقگی مضاعف را به دیده مخاطبان سیما تحمیل کنند. خشونتی که قطعاً نه تنها سنخیتی با یک سریال ویژه شب‌های رمضان ندارد بلکه حتی نمایش آن در معمولی‌ترین زمان‌ها هم از آنتن شبکه سراسری سیما می‌تواند محل انتقاد و ایراد باشد.

کارگردانی و روایت؛ خشت اول چون نهد…!

«ساعت شنی»، «سقوط یک فرشته» و «جاده قدیم» سریال‌هایی است که بهرام بهرامیان پیش‌تر در تلویزیون کارگردانی کرده و فصل مشترک آن‌ها هم «حاشیه» بوده است. به این فهرست دو تجربه سینمایی «پری‌ناز» و پروژه ناتمام «آینه شمعدون» را هم اضافه کنید، بیشتر متوجه میزان گرایش این فیلمساز به بازی با خطوط قرمز و حاشیه‌سازی می‌شوید.

سابقه پرحاشیه کاری و غیرکاری بهرام بهرامیان به‌روشنی نشان می‌دهد که انتخاب چنین کارگردانی برای یک مجموعه مناسبتی با رویکرد تبلیغ حجاب آن هم برای پخش در شب‌های رمضان از همان آغاز حکم کج نهادن خشت اول را داشته و چه جای تعجب که حاصل آن چنین آش شله‌قلم‌کار و بی‌ربطی از آب درآید! فارغ از این کارنامه، بد نیست به یاد داشته باشیم پیشنهاد کارگردانی سریال تاریخی «از یادها رفته» در حالی به بهرامیان داده شد، که چند سالی بود نام این فیلم‌ساز هرچند با حروف اختصاری با حاشیه‌های فرامتنی دیگری در فضای رسانه‌ای عجین بود که بازخوانی و یادآوری مصداقی آن در حوصله و دستورکار این نوشته نیست اما این سابقه پرحاشیه کاری و غیرکاری به روشنی نشان می‌دهد که انتخاب چنین کارگردانی برای یک مجموعه مناسبتی با رویکرد تبلیغ حجاب آن هم برای پخش در شب‌های رمضان از همان آغاز، حکم کج نهادن خشت اول را داشته و چه جای تعجب که حاصل آن چنین آش شله‌قلم‌کار و بی‌ربطی از آب درآمده است!

کارگردانی سریال «از یادها رفته» البته فراتر از این حواشی از منظر روایت نیز دچار اعواج است و حتی با استانداردهای فنی آثار قبلی خود بهرامیان قابل قیاس نیست؛ به‌عنوان یک نمونه اصرار بر نماهای ضدنور و بازی با پرتوهای اوریب نور در قاب‌های تاریک، یکی از تمهیداتی بود که بهرامیان در چند قسمت ابتدایی به‌صورت افراطی بر آن تأکید داشت و حتی به‌عنوان یکی از موتیف‌های ساختاری، ردی از آن هنوز هم در تیتراژ سریال مشهود است اما به همان اندازه که استفاده از این تمهید در روایت یک داستان به‌ظاهر عاشقانه و تا حدودی زرد، بیش از اندازه روشنفکرنمایانه و بی‌ربط می‌نمود، حذف آن در ادامه روایت بیش‌تر صورت یک «آزمون و خطا» آن هم در مرحله «اجرا» به خود گرفت!

مصادیق لحن چندپاره و غیرمنسجم بهرامیان در کارگردانی این سریال به همین یک نمونه محدود نمی‌شود کمااینکه بخشی از شکل‌گیری این ذهنیت برای مخاطبان که این مجموعه شباهت‌هایی با «شهرزاد» دارد را هم باید به میزانسن‌ها و فضاسازی‌های کپی‌شده از روی دست حسن فتحی برای کارگردانی بخش‌هایی از سریال مرتبط دانست!

بهرام بهرامیان، حمیدی قائم‌مقام سابق «سیما فیلم» و تحویلیان تهیه‌کننده «از یادها رفته»

بهرام بهرامیان حتماً برای کارگردانی «از یادها رفته» زحمات بسیاری کشیده و نمی‌توان به‌راحتی حکم به غیرصادقانه بودن این زحمات هم داد اما واقعیت این است که دشواری کارگردانی یک سریال تاریخی حتماً فراتر از آن چیزی بوده که بهرامیان و مدیران سیما فیلم (به‌عنوان مرکز سفارش‌دهنده سریال) تصور کرده بودند و احتمالاً به همین جهت هم حاصل تمام آن تلاش‌ها و زحمت‌ها به چیزی جز یک شکست تمام عیار منتهی نشده است!

جمع‌بندی؛ تجربه‌ای که نباید فراموش شود!

درباره اجزای دیگر سریال «از یادها رفته» به‌خصوص ترکیب بازیگران هم گفتنی‌ها کم نیست اما زمانی که یک «کل» از ضعف مفرط در ارکان اصلی مانند فیلمنامه و کارگردانی رنج می‌برد، دیگر پرداختن به نقطه ضعف‌های دیگر اجزا، حکم مته به خشخاش گذاشتن پیدا می‌کند و محلی از اعراب ندارد. نه فقط نقاط ضعف که حتی برگ‌برنده‌هایی مانند موسیقی و تیتراژ هم به‌رغم ارزش مستقلی که می‌توان برای آن‌ها قائل شد، در مجموع به چشم نمی‌آید و نمی‌تواند کلیت پروژه را نجات دهد.

فارغ از این نکات ساختاری اما نمی‌توان از بی‌نظمی عجیب در فرآیند رساندن سریال به آنتن هم چشم‌پوشی کرد. «از یادها رفته» در حالی در کنداکتور هر شبی رمضان ۹۸ شبکه یک تلویزیون قرار گرفت که حداقل سه قسمت از آن به گفته مسئولان پخش به دلایل فنی به موقع به آنتن نرسید و قسمت‌های تکراری به جای آن پخش شد. این اتفاق شاید به ظاهر طبیعی جلوه کند اما وقتی به‌یاد بیاوریم مدیران تلویزیون مهمترین تایم پخش سریال در یک شبکه سراسری را به این تولید «سیمافیلم» اختصاص داده بودند، حق می‌دهید که نسبت به این ضعف برنامه‌ریزی متعجب شویم و انتظار توضیح و پاسخ قانع‌کننده داشته باشیم.

کافیست روایت برخی بازیگران از دست‌اندازها و تغییرات ناگهانی فیلمنامه در مسیر تولید را هم ضمیمه این آشفتگی در برنامه‌ریزی پخش کنید تا بیشتر در جریان فرآیند عجیب تولید و پخش پرحاشیه این پروژه سفارشی و پرهزینه اما ناموفق قرار بگیرید.

«از یادها رفته» با تمام این تفاسیر حالا دیگر دوره پخش را هم سپری کرده و هرچند بعید است جایی در خاطرات جمعی مخاطبان سیما از آن خود کرده باشد اما ای کاش به‌عنوان یک «تجربه گران‌سنگ» سهمی حداقلی در دفترچه خاطرات مدیران سیما پیدا کند!

این سریال که با بودجه یک مجموعه «الف» کلید خورد، تولید شد و در بهترین زمان روی آنتن رفت، حالا آینه‌ای تمام‌نما در برابر برخی سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان تلویزیون به خصوص در مرکز کلیدی «سیمافیلم» محسوب می‌شود و بازخوانی چندباره آنچه بر آن گذشت و هزینه‌هایی که به‌همراه داشت شاید بتواند جلوی هزینه‌سازی‌های سریالی آینده را در رسانه ملی بگیرد.