جمعه 31 فروردين 1403, Friday 19 April 2024, مصادف با 10 شوال 1445
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 3789
منتشر شده در یکشنبه, 15 اسفند 1395 12:18
تعداد دیدگاه: 0
کارگردان سریال های اجتماعی سیما:

کار فیلم و سینما را از دستیاری آغاز کرد و سینما را نزد جعفری جوزانی آموخت. اولین سریالی که ساخت، قسمت هایی از "آژانس دوستی" بود و بعد از آن هم "فقط برای تو" و "برای آخرین بار" را جلوی دوربین برد.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به نقل از کیمیای ایران، "گرفتار" و "جاودانگی"(زندگی شهید تندگویان) از دیگر ساخته های اکبرمنصور فلاح است که توانست در نوع خود مخاطب زیادی جذب کند و در ادامه این روند، سریال هایی همچون "بزرگ مردان کوچک"، "بخاطر من"، "اینجا خانه من است"، "بگو که هستم" و ... را ساخت.
او در آخرین فعالیت سینمایی خود تا این لحظه، مسئولیت مشاور کارگردان سینمایی "یتیم خانه ایران" را بر عهده داشت و حالا نیز به دنبال تصویب فیلمنامه ای به نام "پسران ترشیده" برای ساخت یک سینمایی جذاب و کمدی است.
وی که در حال حاضر 55 سال سن دارد، یکی از دغدغه هایش را شناساندن جذابیت های تاریخی و فرهنگی کشور به مخاطب بیان می کند و معتقد است که باید برای این معرفی، رنج سفر را به جان بخرد.
در زیر گفت و گوی خبرنگار ما با این کارگردان فعال را از نظر می گذرانیم:
آقای منصور فلاح شما اصالتا از کدام شهر ایران هستید؟

من در کرج به دنیا آمده ام، اما دوست دارم در تمام شهرهای ایران فیلم بسازم.
تا الان در کدام یک از شهرهای ایران فیلم ساخته اید؟
کرمانشاه، همدان، اصفهان، تبریز، ارومیه، یاسوج، یزد و ...
چرا تهران را برای ساخت فیلم هایتان انتخاب نمی کنید؟ در شهرستان ها که کار فیلمسازی سخت تر است
نه اتفاقا، به نظر من در شهرستان ها انسان با فرهنگ ها، گویش ها، سبک زندگی و نگرش های مختلفی آشنا می شود که می تواند یک فصل جدیدی را مقابل انسان بگشاید، ضمن این که این روزها مخاطبان نیز تهران زده شده اند و دوست دارند با فرهنگ دیگر شهرهای کشور هم آشنا شوند.

آقای فلاح شما معتقدید که به کشورتان مدیون هستید و باید تا حد ممکن جای جای این کشور را به مخاطب بشناسانید، برای این شناساندن چقدر تلاش کرده اید؟

بله، من قبل از این که کرجی، تهرانی، اصفهانی یا حتی لر یا کرد یا فارس باشم، یک ایرانی هستم و باید این حس ایرانی بودن را در آثارم نشان دهم، لذا تمام تلاشم این است که وقتی برای ساخت یک فیلم به شهر دیگری می رویم، از آثار تاریخی آن شهر به عنوان لوکیشن و از گویش مردم آن شهر توسط خود آن مردم و حتی غذاها و صنایع دستی اشان در فیلم استفاده کنم.
از این موضوع خاطره ای هم دارید؟
بله، اتفاقا برای ساخت سریال"بگو که هستم" که یک سریال مناسبتی بود و برای ماه رمضان ساخته می شد به اصفهان رفته بودیم، من برای سکانس های شب های قدر اصرار داشتم که بر اساس فیلمنامه، داستان فیلم را در مسجد جامع اصفهان دنبال کنیم، اما مسئولان میراث فرهنگی با ما همکاری نمی کردند و مدیرتولید چندین بار از من خواست تا لوکیشن را تغییر دهم، اما من این کار را نکردم و گفتم چقدر طول می کشد که دوباره چنین سریالی در این شهر ساخته شود؟ چرا نباید ما بجای یک مسجد نوساز، مسجد قدیمی و تاریخی شهر را که از مفاخر این شهر هم هست به تصویر بکشیم تا بیننده هم داستان را دنبال کند و هم این که آثار تاریخی یک شهر را بشناسد؟
بالاخره موافقت کردند؟
بله، وقتی برای مسئولان سازمان میراث فرهنگی آن شهر توضیح دادیم که این موضوع به نفعشان است، آن ها هم پذیرفتند و مسجد را که یک فضای فوق العاده زیبا و جذاب بود در اختیارمان قرار دادند.
با خانواده هم سفر می کنید؟
بله، یکی از تفریحات من سفر با خانواده ام است.
بیشتر به کدام شهرهای کشور می روید؟
فرقی نمی کند، شمال ، جنوب، شرق، غرب حتی خارج از کشور، مهم این است که چند روزی را در سفر آرامش داشته باشیم و از سفر لذت ببریم. خیلی مواقع شده که از سرکار آمده ام خانه و به اعضای خانواده ام گفته ام جمع و جور کنید تا راهی سفر شویم.
آنها مخالفتی نکردند؟
نه، اتفاقا خوشحال هم شدند.

چه چیزی در سفر برای شما جذابیت بیشتری دارد؟
این که شهری که در آن هستیم از چه پیشینه و تاریخچه ای برخوردار است، این که مردم آن چه فرهنگی دارند، این که چه جذابیت های بصری در آن وجود دارد و از همه مهمتر این که بتوانم قصه ای برای فیلم هایم از دل برخوردهای اجتماعی مردم آن شهر بیرون بکشم و روی آن به صورت فیلمنامه کار کنم.
خانواده اتان با این که در سفر هم دنبال مسایل کاری هستید گلایه نمی کنند؟
من که در این زمینه افراط نمی کنم و سعی می کنم موقع کار فقط به کار فکر کنم و موقع مسافرت هم به خانواده و سفر، اما پیدایش یک قصه در ذهن کسی که کارش نویسندگی است ، یک اتفاقی است که نمی توان آن را از نویسنده جدا کرد، از این نظر خانواده ام هم من را اینگونه پذیرفته اند و خیلی مواقع هم به من در پیدا کردن یک سوژه کمک می کنند.
وقتی به کارنامه شما نگاه می کنیم می بینیم که سریال های اجتماعی مانند آژانس دوستی یا گرفتار بیشتر دیده شده است، چرا دیگر از این دست سریال ها کمتر ساخته می شود؟

من معتقدم ساده‌نگری که در سریال "آژانس دوستی" وجود داشت، سبب موفقیت آن شد هر چند ضعف‌هایی هم این سریال داشت، اما در کل سیاست‌گذاری تلویزیون سبب شده است از این موضوعات دور شویم و از این نکته نباید غافل ماند که اگر به تهیه‌کنندگان فضای بیشتری دهند، باز در چارچوب و قصه‌های مردمی‌تر و به واقعیت روزمره مردم نزدیک‌تر می‌توانند فیلم بسازند.در واقع یکی از دلایلی که کاری‌های تصویری اخیر همانند برخی سریال‌های سال‌های پیش پرمخاطب نشده، برای این است که سیاست‌گذاری شبکه‌ها و مدیران تغییر کرده و مسئولان باید پاسخ بدهند که چرا چنین کارهایی جدی گرفته نشده است، آیا قضیه مالی بوده یا نویسندگی و یا اینکه از سوی جامعه جدی گرفته نشده و یا اهداف بلند مدتی تشریح شده است که این اهداف به نفع سیستم بوده و آنچه که مدنظر بوده است را به جامعه تزریق کرده است.

یعنی اگر شرایط فراهم شود، باز هم چنین مجموعه هایی می سازید؟
بله ، حتما چون این سریال ها خیلی خوب دیده شدند

ممنون از این که ما را در این گفت و گو همراهی کردید
خواهش می کنم

 

گفت و گو از رضا صالحی پژوه

نوشتن دیدگاه