کد خبر: 22359
منتشر شده در سه شنبه, 19 مهر 1401 22:20
تعداد دیدگاه: 0
اندر احوالات اوضاع فرهنگی نصف جهان؛

مقوله فرهنگ مقوله پیچیده ای است، اما چون این پیچیدگی در زمان خودش را نشان نمی دهد، بسیاری مدعی اقدام در حوزه فرهنگ هستند که در مقام اجرا می توان گفت در برخی مواقع نه تنها اقدامشان جامعه را به بالندگی فرهنگی سوق نمی دهد، که باعث عقب ماندگی فرهنگی نیز می شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به قلم رضا صالحی پژوه: سالیان دور شهری را طبیبی بود و وی را نیز شاگردی.

طبیب، حاذق بود و مورد احترام مردمان، از این رو روزی شاگرد جوان راز این چیره دستی را از استاد پرسید و طبیب به او گفت: وقتی به بالین فرد ناخوش احوال رفتی، خوب چشمانت را باز کن و اطراف او را ببین، اگر بر بالین ناخوش احوال پوست خربزه دیدی، بدان که خربزه خورده و برای آن نبات تجویز کن و اگر کنار بالینش آثار زنجبیل دیدی، بدان که او زنجبیل خورده و برای رفع آثار بیماری برایش خیار سرکه انگبین تجویز کن....

از قضا روزی طبیب بدرود حیات گفت و شاگرد جوان بر جای او بنشست و توصیه استاد را آویزه گوش نمود و روزگار بر این منوال گذراند، تا این که روزی بر بالین ناخوش احوالی رفت و هرچه این طرف و آنطرف را نگاه کرد، نه اثری از خربزه دید و نه از زنجبیل، غیر از پالان خری که روی طاقچه بالای سر بیمار بود....
طبیب جوان هم بادی به غبغب انداخت و با اعتماد به نفس بالا گفت: "ناخوش احوال خر خورده است" !!!

و این قصه پر غصه فرهنگ در شهر فرهنگ و تمدن هاست.

این روزها اقدامات به ظاهر فرهنگی در نصف جهان به سطحی ترین شکل ممکن مسیر خود را در پیش گرفته و نکته حائز اهمیت و تعجب برانگیز ماجرا این که برخی این قبیل اقدامات را موتور محرکه فرهنگ در نصف جهانی می دانند که نام آن به درستی با فرهنگی تمدن ساز عجین شده است.

شاهد این ادعا نیز سردرگمی فرهنگی شهروندان در این روزها که طی چهاردهه گذشته به طرز چشمگیری در مناسبات حاکمیتی این دیار مشارکت صدها هزارنفری داشته و صحنه هایی همچون 25 آبان را در میدان تاریخی امام خلق کردند.

یکی دیگر از شاهدان موضوع، شتاب درتغییر سبک زندگی ایرانی - اسلامی در شهری که روزی به پایتخت فرهنگ و رسوم اصیل شهره بود، آن هم در اثر اضمحلال مولفه های اصیل فرهنگی در برابر مولفه های ناموزون فرهنگ غیر همسان بیگانه به ویژه بین نسل جوان و نگران کننده تر از آن، بی توجهی برخی مسئولان به این مقوله.

در این میان باید گفت برخی اقدامات و یا بهتر بگوئیم، ترک فعل های سردمداران فرهنگی شهر اصفهان باعث شده تا به وضوح شاهد رخداد "تاخر فرهنگی" و یا "واپس ماندگی فرهنگی" در این دیار باشیم.

پدیده جامعه شناختی که وقتی بُعد مادی فرهنگ از بُعد معنوی آن پیشی می گیرد، بیان می شود و پدیده ای شکننده و خطرناک است.
این روزها وقتی این سردمداران تفاوت میان ابزار فرهنگی را با محتوای فرهنگی یا نمی دانند، یا این که برای آن ارزشی قائل نیستند، طبیعی است که شاهد رشد قارچ گونه فضاها و یا ابزارهای فرهنگی در شهر باشیم که نیازمند محتوای فاخر هستند، اما وقتی ارائه آمار (کمیت) برای این مسئولان ارزشمند تر از ارائه محتوای مناسب(کیفیت) می شود، ملغمه ای پدیدار می گردد که امروز شاهد آن هستیم.

مناسبت های ملی و مذهبی یکی پس از دیگری می آیند و می روند، بدون آن که اشاره ای به ماهیت شکل گیری آن شود.

تنها در قالب فعالیت های فرهنگی به انتشار نمادهای آن پرداخته می شود که این پردازش بدون محتوای ماهیتی باعث شده تا از ارزش های فرهنگی تاریخ ساز، تنها چند طرح گرافیکی با رنگ و لعاب زیبا در ذهن مخاطب بماند، اما عاری از دانش شکل گیری.

از سویی مدیریت شهری در این دیار که روزی مهد رسانه های اثرگذار بوده و داستان های روزنامه نگار ویلچر نشین آن (امیرقلی امینی) را در دوران پهلوی اول و اوائل پهلوی دوم شنیده و دیده ایم، رسانه را در حد تابلوهای شهری و فضاهایی برای نصب تراکت در خیابان تقلیل داده که همان هم به خوبی مورد استفاده قرار نمی گیرد.

در این ایام که ضد انقلاب از رسانه های فضای مجازی و حقیقی خود به گونه اعجاب آور برای کنترل و جهت دهی به اذهان و افکار عمومی بهره جسته تا این گونه القاء کنند که جمهوری اسلامی در مسیر سقوط است، در این فضای تقلیل یافته رسانه ای شهری، طی سالیان و یا دهه های گذشته پیام اثرگذار، خلاق و روشنگرانه یا نمی بینیم، اگر هم ببینیم، شاهد اقدامی ضعیف و ناقص و اندک هستیم.

این در حالی است که تا همین دوهفته پیش در همین شهر و در قالب کمپینی که مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان قرار گرفت، شهروندان با تعجب در پیام های منتشر شده بر روی این تابلو ها داشتند می آموختند که جای جوراب در یخچال و یا جای مو در بشقاب و یا حتی جای سطل زباله روی میز ناهار خوری نیست تا از پس آن به طرز معجزه گونه ای دریابند که "سگ گردانی" کاری اشتباه است!

و این جا است که باید گفت کار فرهنگی در شرایط عادی و برگرفته از ظواهر و نشانه ها کار خیلی سختی نیست، ولی کار فرهنگی کردن بدون نشانه و علامت و یا حتی دیدن پالان خر بالای سر این ناخوش احوال در حال احتضار هنر است، بی آن که تصور کنیم "ناخوش احوال خر خورده است"! / انتهای پیام